دل من تنگه عزیزم

 دل من تنگه عزیزم

 دل من تنگه عزیزم  ، بی تو من  زار و حزینم ...از همون لحظه که رفتی  ، تو قفس نقش زمینم

 

شب و روز م شده گریه ،  بخدا  همش غمینم

  بی نگات دارم میمیرم،غم وغصه در کمینم 

 

 نفسم  دوباره  تنگه  ،  بی نفس دارم میمیرم... گلهای قشنگ مریم   ، پیش پای تو میریزم

 

 آسمونم   شده  ابری، دل گرفتار و اسیرم

 آره  عاشق و خرابم  ، دنبال شعر ی   وزینم

 

  نور چشمی  تو  عزیزم ،منم عاشقت هنوزم ...چه جوری بگم میسوزم، خونمو ، برات میریزم 

 

   بیا  از برق نگاهت ، دوباره  یه جون بگیرم

 به  همون عهدی که بستیم ،دل من  تنگه  عزیزم

 

اگه صد بارم بگی نه ،عشق  پاک به   پات میریزم ...به امید دیدنت باز ، عاشقونه اشک میریزم

 

دل من تنگه عزیزم    ،بی تو من همش مریضم

 دستمو    بگیر   عزیزم   ،     دل من   تنگه  عزیزم

  

    تقدیم به ساحت مقدسی که دلم برای رسیدن بهش پرپر میزنه وهرجوریکه

صلاح وتقدیر باشه این روزها رو تحمل میکنم،که خدا با صابران است  

  اکبر چالیک یکم اسفند نود و دو شمسی شیراز  

مجال گفتگو

مجال گفتگو

 گفتم دلم دنبال تو،گفتی دل آرامت شوم**گفتم می و محراب تو،گفتی هوادارت شوم

 

گفتم به دستانت سبو،گفتی تو راهت را بجو

 گفتم شب واین جستجو،گفتی که مهتابت شوم

 

گفتم گل رخسارتو،گفتی بیاعطرش ببو**گفتم چه سازم با عدو،گفتی مددکارت شوم

 

گفتم من و میخانه ات،گفتی رها کن خانه ات

گفتم ز شهد باده ات ، گفتی میِ ِ نابت شوم

 

گفتم زشورعشق تو،گفتی شتابان تربرو**گفتم زهجرانت بگو،گفتی که غمخوارت شوم

 

گفتم که بی تو مانده ام،گفتی زچشمت خوانده ام

گفتم ببین جا مانده ام، گفتی که دلدارت شوم

 

گفتم مجال گفتگو،گفتی شب واین آرزو**گفتم ره سالک بگو،گفتی خودم یارت شوم

   

با تشکرازهمه ی دوستانی که روزگذشته به کلبه ی آشنای دل تشریف آوردند

و پیام گذاشتند وبعلت بالا نیامدن وبلاگ دوستان، نتوانستم خدمتشون برسم   

اکبر چالیک سی بهمن نود ودو شمسی شیراز

چون کبوتر(ویراش جدید)

چون کبوتر

 

  آسمانها را به هر در، چون کبوترمیزنم پر، تا که بینم روی ماهت

 

 ای صفایت برده جانم ،عاشقانه جان نثارم ، تا که بینم روی ماهت

 

 با کرشمه میبری دل، من نه هشیارم نه عاقل ،تا که بینم روی ماهت

 

 سخت می باشد فراقت ، بردلم افتاده یادت ، تا که ببینم روی ماهت

 

 ایکه افتادم براهت ، گوشه ی چشمی عنایت، تا که ببینم روی ماهت

 

 جرعه ای نوشان دلم را، مست فرما باطنم را ،تاکه ببینم روی ماهت

 

مستم اینک چون بنامت،جان وسرباشد فدایت،تا که بینم روی ماهت

 

سالکت گوید سلامت، طالب قرب و کرامت، تا که بینم روی ماهت 

۩۞۩  سلام عزيزان خيلي خوش آمديد تصاويرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

اکبر چالیک بیست ونهم بهمن نودودو شمسی شیراز

لطف یار

موسوعة فواصل البسملة لمنتديات فاطمة

لطف یار

چه کردی با دل بیمارم امشب

که گردِ خانه ات تب دارم امشب

طواف چشم مست و جعد گیسو

چنانم کرده چون بیدارم امشب

دمادم می زنم فریادت ای یار

به یک جرعه،دگرهشیارم امشب

بیا ،دل بی تودرمیقات راه است

صفایت طالب و دل زارم امشب

 به مروه سخت درافتان و خیزان

ندانم سعی و خواهش دارم امشب

خرابم کن،بسازم،آتشم زن

که پیش روی ماهت،خارم امشب

صبوحی باده ای، جامی ،شرابی

که اندرمستی ام شک دارم امشب

مجال صحبتی ،شوقی، نگاهی

که من مشتاق لطف یارم امشب

دلا دل بی تو دربند وخراب است

بیا من عاشق و غم دارم امشب   

ندارم تو شه راهی، بی پناهم

سرودی تازه بر لب دارم امشب

صبااز ره رسید این مژده را گفت

که  دادی  رخصت  دیدارم  امشب  

به گوشم  میرسد  پیغام دلد ار

بیا سالک که من هم یارم امشب

 تقدیم به آنها که در طواف کعبه ی دلها، ندای لبیک و اجابت 

 حضرت حق را با گوش جان میشنوند


اکبر چالیک بیست و سوم بهمن نود و دو شمسی شیراز  

شعر ناب

شعر ناب

 مرا ای صنم،یارو شعرو شراب آرزوست

 دمی تا رسیدن ، به حال خراب آرزوست

 

  اگر جان دل ، آرزویم  محال است  و بس

  چشیدن زسرچشمه ی، شعرناب آرزوست

۩۞۩  سلام عزیزم خیلی خوش آمدی تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩ای مرغ سحرعشق زپروانه آموز
که آن سوخته را جان شدوآواز نیامد

اکبر چالیک بیست وسوم بهمن نود و دو شمسی

تشته ی دیدار

فواصل البسملة (بسم الله الرحمن

تشنه ی دیدار

 امشب ای مه،به غمت سخت گرفتارشدم ... فارغ از  بندِ هوا  بیدل  و  بیمار شدم

 

شورعشقت به سرُ وباده ی نوشین درکف...دم به  دم در پی ات افتاده، دل آزار شدم

 

مهرتو برده دل ودین زکفم تاشب وصل ...چاره ای ساز که من تشنه ی دیدار شدم

 

خنده ام نیست به لب، تا نگری بر من زار... بطلب جان که دگر وارد این کار شدم

 

واعظِ شهر،مرا دید و دراین را ه نبود ...بی  خیال از همگان مست رخ  یار شدم

 

فرقت ای یار بسرکن که من اندر پی تو...تا  سحر سخت  جفا  دیدم  و هشیار شدم

 

سالک این نامه به خون جگر،آراست کنون ...واقف از راز نهان  در پیِِِِِِِِ  دلدار شدم

  

 غزل تشنه ی دیدار ، در استقبال از غزل معروف امام خمینی(خال لب) سروده شد

  اکبر چالیک بیستم بهمن نود و دو شمسی شیراز 

اشک های نیمه شب

تصاویرشباهنگ Shabahang Pictures

اشکهای نیمه شب

 درنگاهت جان من، صد آينه تفسير شد 

 قلب اين آواره هم زین موهبت تسخيرشد

 

اشك هاي نيمه شب،شد ياور مشتاق تو 

خواب اين ديوانه دیدی عاقبت،تعبيرشد

  

در فراقت ناله سردادم دلا، تا صبح نور 

 تا درآخر نام پاکت ، بردلم  زنجیر شد

 

 بي نگاهت دلبرا، تنهاي بي انديشه ام 

 نقش رويت تا سحر،براین دلم تصويرشد

 

اي گواه بهترين احسا س ِمن در زندگی 

شکرحق گویم که آخر،عشقِ ِمن تفسيرشد

 ۩۞۩  سلام عزیزم خیلی خوش آمدی تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩خوش آمدید عزیزم.نظر یادت نره !

اکبر چالیک بیستم بهمن نود ودوشمسی شیراز

کوچه باغ آرزو

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

کوچه باغ آرزو

صد کوچه باغ آرزو، رخنه ی این دل سالک است

 یا دی ز لحظه ها ی جستجوی این دل سالک است

 

کجا ست  دلا  مجال  گفتگو، که  شرحِ  قصه  کنم 

دیدار یک کوچه باغ ، آرزوی این دل سالک است

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

اکبر چالیک بیستم بهمن نود و دو شمسی شیراز

در پناه عشق دلبر

_*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

     در پناه عشق دلبر

 عشقت آمد باردیگردروجودم جان گرفت

 درشب ناباوری هم دین وهم ایمان گرفت

 

لب به لب بنهاده تا عرش از پی آن نازنین

در کویرجان به لطفت قطره ای باران گرفت

 

در شب غم شورشی افتاد در هفت آسمان

جام راازحضرتش با دیده ی گریان گرفت

 

جان دمید ازنو بدل ازبوسه ی شکرلبان

در پناه  بوسه هایش  قدرت ایمان  گرفت

 

قسمت ما را ببین لطف خدا یی را چنین

کز نگاه چشم مست دلبر مستان گرفت

 

شورشی کز روز اول بر دلم  افتاده  بود

حاجتش را عاقبت درکلبه ی احزان گرفت

 

گردش  این  روزگار و چرخش دور زمین

 طاقت صبر و تحمل از تن و از جان گرفت

 

مهر  ایزد را  طلب تا موعد  دیدار دوست

 وعده ی جام الست از ساقی مستان گرفت

 

شرم  دارم  ز آن نگاه  پر ز معنی  تا سحر

چونکه طاقت را زدل درموسم هجران گرفت

 

در پناه عشق دلبرمیزنم فریاد حالا بشنوید

 سالک امشب با نگاه وجام ساقی جان گرفت

  _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

اکبر چالیک هیجدهم بهمن نود ودو شمسی شیراز 

گدای رویت

گدای رویت

جانا بیا توما را،درعشق خود فنا کن

با آن نگاه خوبت،تشویش ما دوا کن

 

ای خوبرو که ما را،بردی تو دین وایمان

لطفی نما دراین ره، شوری دگربه پا کن

 

ای روی ماهت ایمن،ازهر گزند دشمن

 ما را در این زما نه،ایمن زهر بلا کن

 

ازدوریت مه من،شد شادی از کف من

عشق تو دردل من ، یکدم مرا صدا کن

 

برخیزو بنگراینک،این کشته ی نگاهت

با بوسه بر لبانت ، ما را زغم رها کن

 

بنما تو گیسوانت، بر این گدای رویت

امشب مرا به وصلت،از بهرحق رضا کن

 

دردل بود که ای مه،آیم به سوی ودرگه

در شام ودر سحر گه،یکدم مرا دعا کن

 

ازعشقت ای پریچهر،تیره است روزگارم

مشتاق درگهت را ، از این سرا سوا کن

 

سالک بگیر جامی،دردست و مهتری کن

مطرب بزن نوایی ،این غصه را رها کن

اکبر چالیک شانزدهم بهمن نود و دو شمسی شیراز