گدای رویت

گدای رویت
جانا بیا توما را،درعشق خود فنا کن
با آن نگاه خوبت،تشویش ما دوا کن
ای خوبرو که ما را،بردی تو دین وایمان
لطفی نما دراین ره، شوری دگربه پا کن
ای روی ماهت ایمن،ازهر گزند دشمن
ما را در این زما نه،ایمن زهر بلا کن
ازدوریت مه من،شد شادی از کف من
عشق تو دردل من ، یکدم مرا صدا کن
برخیزو بنگراینک،این کشته ی نگاهت
با بوسه بر لبانت ، ما را زغم رها کن
بنما تو گیسوانت، بر این گدای رویت
امشب مرا به وصلت،از بهرحق رضا کن
دردل بود که ای مه،آیم به سوی ودرگه
در شام ودر سحر گه،یکدم مرا دعا کن
ازعشقت ای پریچهر،تیره است روزگارم
مشتاق درگهت را ، از این سرا سوا کن
سالک بگیر جامی،دردست و مهتری کن
مطرب بزن نوایی ،این غصه را رها کن

اکبر چالیک شانزدهم بهمن نود و دو شمسی شیراز
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 2:58 توسط اکبر چالیک (آشنای دل)
|
با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز 18 تیر ۱۳۹۸