سفره ی دل

سفره ی دل
باز ميخواهم برایت، سفره ي دل وا كنم
اين دل بيچاره ام را ،نیمه شب رسوا كنم
باز ميخواهم که ا ز مردان حق يادي كنم
واژه ی عشقِ و رهايي را کمی معنی کنم
حاج عمران یا که لولان و کلاشین را بنالم
شهرخون ومارِِِِِِِد و کارون و از دريا بنالم
عین خوش با دشت عباس و زُبیدات عراق(۱)
نفت شهروقصرشیرین، قصه ی درد و فراق
فجر اول تا دهم ، بیت ا لمقدس در بلا
نا له های نیمه شب ، فتح ا لمبین و کربلا
ياد سوسنگرد و چزابه دلِِِ ِ من را ببرد
عاشقي ، دركنج خانه ازغم یاران بمرد
آب دجله درخرو شي عاشقان را غرق كرد
روزگار بعدِ جنگ اي دوستانم فرق كرد
مست بوديم از شرابِ ناب وعرفان خدا
روزگا ری زنده بوديم با شهيدان خدا
ناگهان درنيمه شب بانگ جرس فرياد كرد
نردبانِ آسمان بشكست و دل فرياد كرد
عاشقان خسته دل، يكباره سرگردان شدند
نا نجيبان مظهر ايمان و از مردان شدند
واي ديگر فرصتي از بهر يك جبران نبود
اين سخنها مرهمي بردردِ آن هجران نبود
زندگي بسياربرما سخت و سنگين گشته بود
سفره ي نامردمان هم خوب رنگين گشته بود
هرکه سازی از برای جمله خویشان كوك كرد
ياد شيران و شهيدان كرد و بس نا كوك كرد
هيچ نا اهلی دگر در خاطراتم زنده نيست
بیدلی،انگار با اين خسته ي درمانده نيست
واي ديگردرد و رنجٍ و خستگي جانم گرفت
ناله ا م در نیمه شب ، زنگار ايمانم گرفت
من چرا اينجا چنين تنها شدم بي سرنوشت
بي عذابِ بعدِ مرگ و دردِ دوري از بهشت
با را لها سرنوشتم چیست؟ حالا خسته ام
از فريب و خدعه و شرح ِ عقايد خسته ام
ياوري كن اين خراب خسته را در اين جهان
جسم و جانم را رها كن جان زهرا زين جهان
طالب قرب تو هستم بيش از اين خارم نكن
دلبرا باردگردر پنجه هاي شب گرفتارم نكن
ناله ام بشنو تو ياري كن مرا تا روز حشر
نشكنم پيمان خود را من دگر تا روز حشر
رخصتی فرما که خود را نيمه شب رسوا كنم
واژه ي عشق و رهايي را كمي معنا كنم
(۱) زُبیدات عراق=منطقه ای عملیاتی بنام تپه های زُیبدات بعد از نفت شهرنزدیک تپه ۱۰۰ تا پل شیخ شنبه درعراق
تقدیم به آنان که برای نجات ایران زمین در آسمان رهایی پرگشودند
و آسوده خاطرعندربهم یرزقونند
اکبر چالیک چهاردهم بهمن نود و دو شمسی شیراز
با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز 18 تیر ۱۳۹۸