دلبرا جانم به قربانت

دلبرا جانم به قربانت

همرهی میخواهمُ همدرد و هم پیمانه ای

یاوری میخواهم و دلدار پر پیما نه ای

میروم تا جان سپارم در غم دیدار دوست

هر کجا باشد روم اندر پی دردانه ای

ناله هایم تا سحر غوغا کند از این خبر

لا جرم گویم که مستم از می جانانه ای

در غم دلدار جان بر کف نهادم مرهمی

عاشق روی تو هستم،همچو یک پروانه ای

روشنی بخش دل ما،محرم اسرار ما

پس چرا دیگر برایم ،همچو یک بیگانه ای

در ولای عشق تو آسوده میگردد دلم

جان فدایت میکنم دیگر مگو دیوانه ای

جامی از لعل لبت نوشم به یمن حضرتت

سالکانت زار و بیمار از پی میخانه ای

نیست پروا در دل مستان ز بد نامی دگر

دائما بر لب نمایان خنده ی مستانه ای

دیدن روی تو از باغ بهشتم بهتر است

ای سزاوار ستودن،هم چو یک دردانه ای

سالک بی ادعا میگوید از لطف شما

دلبرا جانم به قربانت مگر با ما نِه ای

اکبر چالیک ۲۹/۸/۱۳۹۲شیراز

سلام

سلام

 

سلام ای یار دور از ما نشسته ....  سلام ای مهرتان بردل نشسته

 

سلام ای آشنا در شهر خوبان

سلام ای با محبت  بهتر از جان

 

سلام ای همچو گلهای بهاری ....سلام ای برتر ا ز صوت قناری

 

سلام  ای با  وفای با  مروت

 سلام ای منشاء لطف و محبت

 

سلام کردم بگویم با وفایی ....کنم شکر خدا چون یار مایی

 

 

تقدیم به همه ی عزیزان با صفا که در این روزگار وانفسا بیاد ما هستند

 

اکبر چالیک 29/8/1392 شیراز

 

جهادی مرد سنگر ساز خیبر

جهادی مرد سنگر ساز خیبر

 

دلا  فریاد  کن  تا  صبح  محشر ...بسر آمد  چو  عمر  یار  دیگر

 

جوانمرد و دلیر پهنه ی رزم

جهادی مرد سنگر ساز خیبر

 

به فجرهشت او با عشق حیدر... سجودی کرد برتقدیر داور

 

حسین جانباز عهد عشق و مستی

شد اینک  رهسپار  ملک  دیگر

 

فراقش بردلم سنگین تر ازکوه ....خدایا چون شد او فرسوده پیکر

 

دریغا در شباب عمرش بسر شد

فروشد ماتمش در دل چو خنجر

 

فتاد آتش بجانم تا دم مرگ.... برون هرگز نشاید یادش از سر

 

وفا هرگز نباشد این جهان را

ندارد سالک اینجا یار دیگر

 

بیاد مرد سنگر ساز خیبر....کند  فریاد  دل  تا روز محشر

 

 

بیاد سنگر ساز بی سنگر (جانباز شهید حسین ارقمی) از فرمانده هان مهندسی جنگ 

جهاد فارس درطول هشت سال دفاع مقدس

روحش شاد وراهش پر رهرو باد

 

اکبر چالیک بیست و هشتم آبان 1392شمسی

 

فاجعه رروز دهم

 

روز دهم

 

خنجر و سرنیزه ی قوم یزید ... فاجعه ی روز دهم آفرید

 

آه که شد اصل ولایت شهید ...باز به دستا ن گروهی پلید

 

تیر جفا خورد به مشک و بدن ...دست علمدار جدا شد زتن

 

آه که این دشت پر از صد بلا ...عاقبتش نام گرفت کربلا

  

مسخ به سیم و زر دنیا شدند... قاتل مو لا ی دو دنیا شدند

 

لعن خدا بر همه ی کوفیان...مردم بی منطق نا مهربان

 

رحم نکردند به پیرو جوان ...عهد شکن های عجیب جهان

 

حرمله سیراب نمود اصغرش...تیر سه شعبه به گلو در برش

 

شد نوه ی ختم رسل سرفراز... برسر نیزه سر او در نماز

 

شیعه کند فخر بنام حسین ... نام بلندش شده نور دوعین

 

دین خدا مانده بنام حسین ...روز دهم موسم شور است وشین

 

زینبت ای عشق رود سوی شام ...جان به کفیم منتظر یک قیام

 

تابع  فرمایشت ای مرد حق  ... منتظر ان فرجیم  ما به حق

 

کاش بصیرت کند آگاهمان...تا نشود خدشخه به ایمانمان

 

فاجعه ی روز دهم عبرت است... مردم دنیا همه در حیرت است

 

میشود امروز هو اخواه دین.... شیعه ی با منطق ایران زمین

 

وای حسین کشته شد از بهر دین... خون خدا هست سراج مبین

 

 

 اکبر چالیک 26 آبان ۹۲ 

 

مطلع عشق

 

مطلع عشق

بيا امشب مرا از خود رها كن

 گرفتا ر تبي  بي  انتها  كن

به فردا دلخوشم ديگر مگردان

مجازات  نگاهت را  روا  كن

ببين بيمار و زار و خسته ام من

طبيبا درد  بيمارت دوا كن

در اين فرصت صداي خسته بشنو

به گوشم استجابت را صدا كن

دمي ديگر مرا درمانده تر كن

در اين غربت بيا با ما وفا كن

حديث مطرب و مي رفته از ياد

دمي با مي پرستان هم صفا كن

ببين سجاده رنگين شد به خونم

بیا امشب مرا حاجت روا كن

بدور از نام  تو ما را چه  مانده

ز دنيا جسم و جانم را سوا كن

دل  بيمار ما  درمان  ندارد

 بيا دل را به  دردت  مبتلا كن

بگستر خوان لطفت بر هزاران

مرا در ميكده  تنها  رها  كن

چو صد خرقه به تاراج ريا رفت

ستمكاري نما بر ما جفا كن

شبي ديگر ز نو آواره ام كن

مرا مهمان به جامي پر بلا كنح

حضورتعارضم  اي مطلع عشق

 درعشقت عاقبت مارا فنا كن

اكبر چاليك سیزدهم آبان ۱۳۹۲

دیدار لیلی

 

دیدار لیلی

 

دلا زخم بسیاری از هجر ما خورده ایم

 

از اینرو همه روزو شبها دل افسرده ایم

 

چو فرصت برای دیدار لیلی میسر نشد

 

همان لحظه رخت جنون را به تن کرده ایم

 

 

تقدیم به آنانکه اهل معرفت و سلوک هستند

 

 

اکبر چالیک سیزدهم آبان ۱۳۹۲

یک بوسه

یک بوسه

از بهر چه لب میگزی ایدوست تو امشب

یک بوسه چه خوب است زلبهای تو امشب

در فرصت دیگر چو ببینم رخ ماهت

صد بوسه زنم بر لبت ایدوست چو امشب

اکبر چالیک دهم آبان ۱۳۹۲