شاید این جمعه بیاید........شاید

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

 1            اس ام اس تبریک به امامت رسیدن امام زمان

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

بی قرارم گرچه می دانم می آیی عاقبت ...حلقه های بسته راخودمی گشائی عاقبت

باوجودتیرگی هادرشبستانی خموش ...ماه رویت رابه عالم می نمائی عاقبت

ازغمت مانده سراپا شیشه ی دل پرغبار ...گرد دلتنگی زدلها می زدائی عاقبت

گرچه دردام بلازندانی ام اما چه غم؟ ... می رسد بامقدمت فصل رهائی عاقبت

 تک سوارعرصه ی عدل خدا،موعودما ...حتم دارم، حتم دارم تو می آئی عاقبت

(با تشکر از خانم مدیر بابت شعر ارسالی)

 http://tasveirmashregh.blogfa.com/

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

کارت پستال درخواستی طراحان

    AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

                                      (با تشکر از خانم نورخواه بابت طرحهای این پست)

 http://masoomtaren.blogfa.com/

خاطرات یک زخم خورده عشق (10)

 

 خاطرات یک زخم خورده عشق (10)

 سلام برهمه دوستان دراین قسمت میخواهم خاطره ای متفاوت در مورد سالهای بعد از جنگ همراه

با گریزی به دوران جنگ برایتان تعریف کنم،دو نفراصلی خاطره جانباز سرافراز سالک ودیگری

دکترهنرمیباشند و باقی عناصر خاطره را به وقتش براتون معرفی میکنم .و قدرت خداوتقدیر 

ومشیت الهی را دراین قسمت از خاطرات یک زخم خورده ی عشق ، به وضوح خواهید دید .

 
این برادرسالک،دومرتبه درعملیات  کربلای چهارو پنج ، باترکش از ناحیه کمر ،دست راست ولب  

وشکستگی بینی و یک بارهم درعملیات والفجرده درمنطقه خرمال حلبچه، دچار مصدومیت شیمیایی

 شده بود و از نواحی مختلفی از جمله پوست،داخلی ،ریه ،اعصاب وخارش شدیدچشم وبدن با گاز

عامل خردل(اعصاب) که باعث التهابات عصبی و انتقال درد به سایر اعضا ی بدن میشه و مشکل

 (پی تی اس دی)(نشانگان بعد از سانحه یا جنگ یا انفجارات زیا د)که با هر هیجان مثبت یا منفی

عارض میشود و یکی از نشانه هایش کم خوابی یا به خواب نرفتن است و افتادن درد در بدن و

افت فشارخون وانقباض ماهیجه های مختلف بدن و سر درد مداوم که با آمپول و قرص قابل کنترل

است اما خوب نمی شود وبعضی مواقع هم به بیهوشی منجر میشود و ا ز طرفی خشکی قرنیه چشم

بخاطرعامل شیمیایی که قطره استفاده میکرد،چون چشماش خارش زیاد داشت وازطرفی هم بیش

 فعال شدن غدد لنفاوی بعلت مصرف آمپولهای کورتن دار ضد درد که مصیبتی براش شده بود و

مشکل خفیف ریوی هم داشت که بهش میگن (برونشیت شیمیایی) دست وپنجه نرم میکرد ، وتا

اون روز که چندین ماه بود که حالش بد بود و پس ازگرفتن گواهیهای لازم از پزشکان متخصص

که مورد تایید بنیاد جانبازان بودند برای گرفتن معرفی واسه اداره شون پیش آقای دکترهنر

مراجعه میکند . لازم به ذکراست که تمام گواهی ها رو معاون درمان بنیاد هم تایید کرده بود

و دکترهنر فقط باید برگ معرفی میزد به اداره متبوع برادرسالک تا تحویل بده به اداره شون ،که 

 دکترهنربرای روز دوم شروع میکنه به گفتن حرفهای عجیب و ایراد بی مورد گرفتن ، و ناگفته

نماند که سالک بارها هم دربیمارستانهای مختلف درشیرازوتهران بستری شده بود البته بگم که

 سالک خیلی اهل معرفته با وجودیکه حالش بد بود وصبح آمپول و دارو استفاده کرده بود به اصرار

همسرش به بنیاد اومده بود تا گواهی بگیره اما حرفا بالامیگیره وتازه قضایا از اینجا شروع میشه:

 سالک حالش بد میشه ودراین حال به یاد دوستانش که اون روز اونو با پیکر چند شهید پشت 

یه لندکروزازمنطقه ی خرمال به دزلی نزدیک مریوان که ستاد تخلیه شهدا ومجروحین بود،آوردن

و بعد از کندن همه ی لباسهاشون و ترزریق آمپول آتروپین و سایر داروها واستحمام و تعویض

 لباسها اونهارا با بالگرد و اتوبوس بالاخره به علت کمبود بیمارستان به سالن ده هزارنفری

سرپوشیده آزادی تهران میبرن و چندین روز اونجا  بستری میشه .

 و بعد هم جهت استراحت پزشکی به شیراز اعزامش میکنن ، اینا مثل یه پرده سینما از جلو

 نظرش میگذرن و حالا در سال ۱۳۸۸با این برخورد بیهوش میشه و ساعتها درعالم ملکوت  

سیر و سلوک میکنه که با خودش میگفته خوب شد راحت شدم انگار جایی از بدنم درد نمیکنه اما

 وقتی  بهوش میاد که در بیمارستان بستری است .و همه اقوام دورو برش حلقه زدند.

راستش رو بخواهید اینها مقدمه ایی از خاطره ی اصلی بود که براتون تعریف کردم،اگه اجازه بدین

الباقی ماجرا بمونه واسه قسمت یازدهم خاطرات یک زخم  خورده عشق

ولی این غزل رو هم که سروده ی خودمه لازمه اینجا بیارم که امیدوارم خوشتون بیاد.

به همین سادگی

 به  همین سادگی از ما تو چرا میگذری؟... مگر امروز دگر نیست در آنجا  خطری؟

 من  به فرمان دل آنروز، برآشفته  شدم...پس  چرا  رفته  به بازا ر، دلت  با  دگری

 

شد  نصیب  دل من آتش هجران و بلا... تو بگو ،عا شقی و بی کسی و در به دری

اُفقِ ِ دید من از مردم  چشمت  فهمید...که  دگر  نیست  تو را از دل  یاران  خبری

 

خنده ات سیل به آمال  دل ما زد و رفت...خوشتر آن روز که ا ز ما  تو نبینی اثری

ابر  تردید ، میان  دل  ما  خانه  نکرد...سایه ات بود  که بگذشت  زما درسفری

 

چشم بارانی  ما ، دل  به  خدا  بست  شبی

به  همین  سادگی  از ما ، تو چرا میگذری؟

  

تاقسمت بعدی خاطرات یک زخم خورده ی عشق که ادامه ی همین اتفاقات جالب است خدانگهدار  

 اکبر چالیک دوم اسفند نود و دو شمسی شیراز

چقدر خو به ....نه؟

                      به نام خداوند بخشنده ی مهربان                             

چقدر خوبه مثل کبوتر همیشه آماده پرواز باشی

 

 

 در یک صبح خوب، مثل امروز،یک نگاه هم به این گلدون زیبا بیندازی  

 

 مثل یک رود زلال توی سرزمین دلها جاری بشی تابرسی به سرمنزل مقصود 

 

و بدونی که برای رسیدن به کمال باید راهی طولانی پیمود وهمچنان باید رفت

خواجه ی اهل راز حافظ شیرازی میفرماید:

در ره منزل لیلی که خطرهاست درآن...شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

دل من تنگه عزیزم

 دل من تنگه عزیزم

 دل من تنگه عزیزم  ، بی تو من  زار و حزینم ...از همون لحظه که رفتی  ، تو قفس نقش زمینم

 

شب و روز م شده گریه ،  بخدا  همش غمینم

  بی نگات دارم میمیرم،غم وغصه در کمینم 

 

 نفسم  دوباره  تنگه  ،  بی نفس دارم میمیرم... گلهای قشنگ مریم   ، پیش پای تو میریزم

 

 آسمونم   شده  ابری، دل گرفتار و اسیرم

 آره  عاشق و خرابم  ، دنبال شعر ی   وزینم

 

  نور چشمی  تو  عزیزم ،منم عاشقت هنوزم ...چه جوری بگم میسوزم، خونمو ، برات میریزم 

 

   بیا  از برق نگاهت ، دوباره  یه جون بگیرم

 به  همون عهدی که بستیم ،دل من  تنگه  عزیزم

 

اگه صد بارم بگی نه ،عشق  پاک به   پات میریزم ...به امید دیدنت باز ، عاشقونه اشک میریزم

 

دل من تنگه عزیزم    ،بی تو من همش مریضم

 دستمو    بگیر   عزیزم   ،     دل من   تنگه  عزیزم

  

    تقدیم به ساحت مقدسی که دلم برای رسیدن بهش پرپر میزنه وهرجوریکه

صلاح وتقدیر باشه این روزها رو تحمل میکنم،که خدا با صابران است  

  اکبر چالیک یکم اسفند نود و دو شمسی شیراز  

تقدیم یه دوستان آشنای دل

 تقدیم یه دوستان آشنای دل

most beautiful roses

آفتاب مشرقی

آفتاب مشرقی

ای خورشید آل طاها، بگو کی طلوع میکنی؟ 

دل مشتاق جمالت آقا،بگو کی طلوع میکنی؟

 

مْردم ازفراق تویک عمر،چشم انتظارمانده ام

جانم فدای قدمت آًقا ،بگو کی طلوع میکنی؟ 

 

gol-afatabgardan_www.jahaniha.com_13 

اکبر چالیک یکم اسفند نودودوشمسی شیراز