ماه خدا

ماه خدا

ماه خدا شد رفتنی

حالم شده نا گفتنی

شاید که تا سال دگر

فرصت نباشد ای پسر

یکبار دیگر تا سحر

دستان خود بالاببر

درسایه سار لطف او

نا گفته هایت را بگو

آمین بگو بر این دعا

ای یار خوب و باصفا

تا حق مددکارت شود

در غصه ها یارت شود

فریاد کن تا ز ند ه ای

پرواز کن گر بنده ای

حق را قسم دادم به نون

تا این قلم شد رهنمون

اکبر چالیک ۲۸ مرداد ۱۳۹۱آخرین روز از ماه مبارک رمضان

چو فرهادها

 

چو فرهاد ها

 

در میان اشک و آه و دادها

 

نیمه شب با ناله و فریادها

 

****

 دل قوی دارید چون فرهادها

 

  کن صبوری زین همه بیدادها 

 

****

غصه ی شیرین مخور ای باوفا

 

بیستون  هم  میکشد  فریادها

 

****

تیشه بردار و بزن بر کوه غم

 

تا بماند نام تو  در  یاد ها

 

 

اکبر چالیک ۲۸ مرداد ۱۳۹۱

 

وقت سحر

 

وقت سحر

 

دوش تا وقت سحر یکسره تفسیر معانی کردم

 

با دل خویش رخ خوب تو را وصف وبیانی کردم

 

*********

دیدم از زلف نگار و لب یارم نتوانم که گذشت

 

به فدایت سرو جان . با کرمت تر ک جهانی کردم‌‌

 

 

اکبر چالیک  ۲۸مرداد ۱۳۹۱