گلایه

دل باسکوت خود عجب ناله میکند//باز این دلم هوس عاشقانه میکند

اینروزها که دلم سخت گرفته است//ازدست آدم میکشدوغم بهانه میکند

انگارخدا نیزمرا دست کم گرفته است//ازبهر چه این بنده مدام گلایه میکند؟

سرخوش درآن جمع مستانه بوده ام//بنگرچگونه خوارم دراین زمانه میکند

فرصت زکف شدواین روزگارغریب//آن لحظه های دلخوشی ام رانشانه میکند

این چشمه سار معرفت ز درگه دوست//جاری به لبِ سالک این ترانه میکند

با شوق دیدن یاران سربدار تا ابد//این برگ سبز مرابه جنت روانه میکند

این عاشقانه که برخاست ناگهان زدل//عاشق کش است ودلت را نشانه میکند

# اکبر چالیک#سالک#