تیشه ی فرهاد
آتش نگاهت/موتور قلبم را روشن كرد![]()
كارت اعتباري سكوتت/حساب جاريم را مسدود كرد
سپرده ي كو تاه مد تت/بانك دلم را سرقت كرد
هنگام فرارت از عشق/ پليس مرا دستگير كرد
آرزوي وصالت/ دست و پاي مرا زنجير كرد
عاقبت تيشه ي فرهاد/ بيستون را تسخير كرد
در انتهاي شب ناله ام/ عشق را تفسير كرد
راستش را بخواهي/ هرچه بود تقدير كرد![]()

+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم بهمن ۱۳۸۶ ساعت 21:19 توسط اکبر چالیک (آشنای دل)
|
با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز 18 تیر ۱۳۹۸