شبهای غم تنهایی


به تو اندیشم و شبهای غم تنهایی

به نگاه تو و جانسوزترین لحظه ی بی همراهی

و به آن عاشقی محض که در نحوه ی رفتار شما مشهود است

به نگاهت سوگند،که گواه من آشفته در این لحظه فقط معبود است

خبر از مرحمتی بردل مشتاق رسید

موسم رویش  دلداده ی بی تاب رسید

تپش قلب من ولحظه ی دیدار شما

سخن تازه و این دل که دمادم شده بیمار شما

آه انگار صدای خوشی از دور مرا می خواند

که حدیث دل آشفته ی ما میداند

و به دستان دلم ، لحظه ی دلخواه شفا ، گلی از لطف و صفایت باشد

تا در اندوه شبی مرهم دلهای گرفتار بلایت باشد

در پس معرکه دل در طرب بوی خوش میعاد است 

بی خیال از همه ی درد و غم و فلسفه ی بیداد است

دست در دست تو بگذارم و جام از کف تو بستانم

مرحمت کرده بگو با تو دمی میمانم

به وفای تو دل افروز،پی ات افتادم

که تو صیاد و من امروز به دام کرمت افتادم

به تو اندیشم و شبهای غم تنهایی

سرخوش از باده ی عشق تو و این رسوایی

 فواصل:: ذكرى ميلاد النبي الأعظمفواصل:: ذكرى ميلاد النبي الأعظمفواصل:: ذكرى ميلاد النبي الأعظم

 اکبر چالیک نهم بهمن نود و دوشمسی