گلایه
گلایه
شب باسکوت خویش عجب ناله میکند
باز این دلم هوس عاشقانه میکند
***
این روزها که دلم سخت گرفته است
ازدست آدم میکشد و غم بهانه میکند
***
انگار خدا نیز مرا دست کم گرفته است
ازبهر چه این بنده مدام گلایه میکند؟
***
سرمست ازحضور در جمع مستانه بوده ام
بنگر چگونه خارم در این زمانه میکند
***
فرصت زکف شد و این روزگار غریب
آن لحظه های دلخوشی ام را نشانه میکند
***
این چشمه سار معرفت ز درگه دوست
جاری به لبِ سالک این ترانه میکند
***
باشوق دیدن یاران سربدار تا ابد
این برگ سبز مرا به جنت روانه میکند
***
این عاشقانه که برخاست ناگهان زدل
عاشق کش است و دلت را نشانه میکند
اکبر چالیک شیراز
جمعه 20/8/90
+ نوشته شده در جمعه بیستم آبان ۱۳۹۰ ساعت 16:39 توسط اکبر چالیک (آشنای دل)
|
با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز 18 تیر ۱۳۹۸