وصال دوست
وصال دوست
جانا بیا تو ما را در عشق خود فنا کن**با خوش لقا رویت،تشویش ما دوا کن
ای خوبرو که ما را بردی تو دین و ایمان
لطفی نما در این ره شوری دگر بپا کن
ای روی ماهت ایمن،از هر گزنددشمن**ما را در این سراسو ایمن زهر بلا کن
در هجرت ای مه من،شد شادی از کف من
عشق تو در دل من،یکدم مرا صدا کن
برخیزو بنگر اینک این کشته ی نگاهت**با بوسه بر لبانت،ما را زغم رها کن
بنما تو گیسوانت،بر این گدای رویت
امشب مرا به وصلت،از بهر حق رضا کن
در دل بود که گه گه آیم به سوی و درگه**در شام ودر سحر گه یکدم مرا دعا کن
از عشقت ای پریچهر،تیره است روزگارم
عشاق در گهت را در این سرا سوا کن
سالک بگیر جامی در دست و مهتری کن**مطرب بزن نوایی و ین غصه را رها کن![]()
+ نوشته شده در شنبه یکم آبان ۱۳۸۹ ساعت 0:25 توسط اکبر چالیک (آشنای دل)
|
با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز 18 تیر ۱۳۹۸